می دانیم که بعضی از کودکان سریعتر از کودکان دیگر می آموزند و نیز بعضی از آنان از دیگر همسالانشان در یادگیری کندترند و در نتیجه در تأمین نیازهای خویش و یا خواسته های دیگران از آنان دچار مشکلاتی می شوند. کودکان دیرآموز گروهی از کودکان هستند که بهره هوشی معادل 70 تا 85 دارند و حدود 6/13 درصد کل جمعیت را تشکیل می دهند. این گروه از کودکان دارای هیچ گونه علامت جسمی یا ظاهری مشخصی نیستند و به جز در امور تحصیلی و فعالیت های پیچیده ذهنی که ممکن است با شکست مواجه شوند در سایر امور زندگی می توانند مستقل عمل کرده و موفق شوند. اغلب محققان و متخصصان بر این اعتقادند که اگر چه افراد دیرآموز ممکن است نیازهای آموزشی ویژه داشته باشند با این حال برای جایابی در سیستم آموزشی ویژه مناسب نیستند و باید در مدارس عادی آموزش ببینند. با در نظر گرفتن این وضعیت یک معلم در کلاس درس عادی با طیفی از دانش آموزانی سر و کار دارند که از نظر ویژگی های شناختی و عاطفی در سطوح مختلفی قرار دارند و اگر بخواهد در امر آموزش به این کودکان موفق باشد باید شناخت همه جانبه ای نسبت به همه ی آنها…
خواندن، از مهم ترین مهارت هایی است که کودکان در مقطع ابتدایی، بدان دست می یابند و کسب این مهارت، مبنایی برای کوشش های تحصیلی آینده ی آن ها خواهد بود. اما خواندن در تربیت مقوله ی ساده ای نیست. این مهارت دارای فرآیندی بسیار پیچیده و مراحل گوناگونی است. خواندن از مهم ترین مهارت های پایه ای برای رشد توانایی های درونی کودکان است، که مورد توجه محققان فراوانی قرار گرفته است. ناتوانی در خواندن و نوشتن معمولاً مشکلات زیادی را برای دانش آموزان ناتوان در یادگیری به وجود می آورد. یادگیری خواندن در کودکان بهنجار همانند دیگر رفتارهای کودکان دارای مراحل و توالی مشخصی است. تحول مهارت های زبانی، گوش دادن، سخن گفتن، تحول حرکتی، تمیز دیداری و شنیداری، تحول مفهوم و تفکر شناختی، توانایی دقت و تمرکز حواس در انجام فعالیت ها تحت عنوان پیش نیازها، همخوانی بین صوتها و نمادهای بینایی حروف، شناخت کلمه، لذت بردن از خواندن کلمه ها و در نهایت درک و فهم مطالب، از جمله مهارتهای اساسی در فرآیند خواندن محسوب می شوند. اما برخی از کودکان، به رغم دریافت آموزش کافی و برخورداری از بهره هوش بهنجار و با وجود برخورداری کامل از سلامت جسمانی و روانی قادر به یادگیری خواندن…