چکیده خودتنظیمی ، پیامدهای ارزشمندی در فرآیند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد و یکی از مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت معاصر است. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خودتنظیمی بر این اساس استوار است که افراد چگونه از نظر باورهای فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سازماندهی میکنند. یادگیری خودتنظیمی به معنای ظرفیت فرد برای تعدیل رفتار متناسب با شرایط و تغییرات محیط بیرونی و درونی است و شامل توانایی فرد در سازماندهی و خود مدیریتی رفتارهایش جهت رسیدن به اهداف گوناگون یادگیری است و از دو مولفه راهبردهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری تشکیل شده است. در نظريه شناختی – اجتماعی تصويری از رفتار انساني را ترسيم می كنند كه مهم ترين عنصر آن خودكارآمدی است. خودكارآمدی را به عنوان باور فرد درباره توانايی انجام عملكردهاي مورد نظر، تعريف نمودهاند. در محيط تحصيلی، خودكارآمدی به باورهای دانشجو در ارتباط با توانايی انجام وظايف درسی تعيين شده اشاره دارد. دانشجويانی كه خودكارآمدی بيشتری دارند، تمايل، تلاش و استقامت بيشتری را در انجام وظايف درسی بكار می گيرند و به توانايی خود اطمينان دارند. راهبردهای يادگيری، خودتنظيمی را نوعی از يادگيری تعريف كردهاند كه در آن يادگيرندگان به جای آنكه برای كسب دانش و مهارت بر معلمان، والدين و يا…