یورگن هابرماس اندیشمند معاصر آلمانی، یکی از چهره های برجسته تفکر فلسفی و اجتماعی در قرن بیستم و قرن حاضر به شمار می آید. وی از شخصیت های برجسته نسل دوم مکتب فرانکفورت است. اگر چه او نه کتابی و مقاله ای در تعلیم و تربیت نوشته و نه در مفاهیم بنیادی تعلیم و تربیت اندیشیده است اما تأثیر عمیق و ژرفی بر تعلیم و تربیت – البته تعلیم و تربیت در معنای وسیع آن «که همان رو کردن به پرسش های بنیادی است درباره انسان، تکامل و سرنوشت او» – داشته است. رویکردی که او در فلسفه خویش در پیش می گیرد رویکردی انتقادی است و از شیء شدگی علوم انسانی و انسان نگران است و به دنبال رهایی و آزاد شدن اوست. در مقابل عقلانیت ابزاری وبر و مکتب فرانکفورت که به نوعی به بن بست رسیده بودند عقلانیت ارتباطی را مطرح می کند که رهایی بخش است. بالاخره با توجه به دیدگاههای او هدف تربیت رهایی بخشی انسان است و رویکردی را که برای رسیدن به این هدف باید در پیش گرفت رویکردی انتقادی و در واقع همان نظریه انتقادی است. نکته دیگر اینکه هابرماس بیشتر تأکیدش بر گفتمان و ارتباط است و ارتباط، زمانی بطور صحیح…